۰
plusresetminus
تاریخ انتشارچهارشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۵:۴۹
کد مطلب : ۶۶۷

چای یک گیاه مرموز / ایرانیان چای را دارو می‌دانستند

چاي تا اوايل قرن نوزدهم ميلادي در ايران جنبه دارويي داشت تا جایی که عباس میرزا در جلساتي كه در قريه تركمانچاي با سردار روس برگزار می‌شده خطاب به روس‌ها گفته: چاي در ايران داروی تسكين دهنده درد شكم است و وقتی شكم درد نمي‌كند، چرا بايد آنقدر آشاميده شود!
چای یک گیاه مرموز /  ایرانیان چای را دارو می‌دانستند
خسرو معتضد _تاریخ نگار _ در گفت و گو با پایگاه خبری خبردارو، بیان کرد: گياهان دارويي دو خاصيت درمان بخشي داشته‌اند. از ديرينه‌ترين زمان‌ها نزد ايرانيان شناخته شده بودند و حتي در كتا‌ب‌هاي ديني مردم روزگار باستان به آنها اشاره ميشد. در ونديداد فرگرد 20 بندهاي 4 تا 7 به گياهان درمان بخش اشاره و آورده شده است: اهورمزدا گياهان شفادهنده را براي غلبه بر درد، براي نبرد با مرگ، براي نبرد با سوختگي، تب، تب لرزه، بيماريهاي پليد، مارگزيدگي و براي نبرد با بيماريهاي واگير رويانده است. اهميت دارو و داروشناسي در ايران باستان بدان حد بود كه رشتهاي از پزشكان، تخصص خاصشان داروشناسي و داروسازي بود. اين صنف پزشكان در رديف چهارم طبيبان بعد از صنفهاي زير قرار داشته اند:

آشوپزشكان: پزشكان روحاني – بهداشتي و روانپزشكي دادپزشكان (داتوبئشزا) :پزشك قانوني و تشخيص دهنده بيماريهاي واگير چون طاعون، تيفوس، حصبه، وبا و اسهال خوني، اداره امور قرنطينه و مامور معاينه اجساد و بررسي مرگهاي مشکوک و صدور جواز فرستادن جسد به استودان (گورستان مردگان ايستاده)
 كاردپزشكان karatobesaza يا جراحان: که شكافتن دملهاي چركي، جراحيهاي سطحي و غدههاي زير پوستي را انجام مي دادند.
  صنف داروشناسان و داروسازان: در طبقه چهار قرار داشتند و پس از آنان كه اورور پزشك خوانده ميشدند، مانتره پزشكان طبقه پنجم پزشكان بودند كه رسيدگي به بيماران رواني و مريضان دچار غش، ضعف و جنون تخصص آنان بود.
ذكر مطالبي نه چندان كم در كتابهاي دين باستان ايرانيان يعني زرتشت بويژه "هوسپارم نسك" حكايت از آگاهي وسيع ايرانيان بر خواص داروها ميكند. در هوسپارم نسك كه متن و تفسير يك كتاب اوستايي است چنين ميخوانيم كه اهورمزدا انواع گياهاني را براي درمان هر بيماري از زمين رويانده كه مريض با خوردن آن گياهان شفا مي‌يابد.

بر اورور پزشك در ادوار بعد از اسلام نام عطار نهادند و كوي عطاران در شهرهاي بزرگ ايران و نيز در ديگر شهرهاي بزرگ خاورزمين بازاري مهم بود كه داروپزشكان و داروسازان در آنجا گياهان دارويي شفابخش را به صورت شربت يا معجون يا مرهم و ضماد تهيه ميكردند و نه تنها آن داروها در داخل آن شهرها به فروش ميرسيد، بلكه بوسيله كاروانها به نواحي دور و بسيار دور صادر ميشد.
اطلاعات شگفت انگيز و وسيع ابوبكر محمد بن زكرياي رازي كه در كتابهاي خود از جمله منافع الاغذيه و مضارها عرضه ميكند و نيز آن همه آگاهيهاي حيرت انگيز ابوعلي سينا در مجلدات پنجگانه کتاب قانون نشانگر اين واقعيت است كه داروشناسي و داروسازي در ايران بعد از اسلام به ويژه با روابطي كه ميان ايران و مصر و چين و هند چهار كانون كهن علمي جهان ايجاد شده بود تا چه حد بسيط و عميق بوده است. در آن دوران، ديگر دارو پزشكان به شربت هوم يا آب انار يا ادرار گاو بسنده نكرده، انواع داروها و خواص درماني آنها را شناخته و تجويز ميكردند.

بسياري از داروها مورد استفاده غذايي و آشاميدن قرار ميگرفتند. يكي از كهن ترين داروهاي آسيايي نوشابه ايست كه امروز چاي خوانده ميشود و تاريخ شناسايي آن بنابر آنچه در تقويم چين يا سالنامه هاي باستاني چين آورده شده، حدود سال 2737 پيش از ميلاد در عصر سلطنت خاقان بزرگ چين شن لونگ است.

چاي که چيني ها آنرا شاي ميخواندند، يكي از قديمي ترين آشاميدني هاي درمان بخش آسيايي است كه در افسانه هاي چين داستان شناسايي آن بدين شرح آورده شده است: در حدود سال 2737 پيش از ميلاد مسيح خاقان شن لونگ فرمانرواي چين دچار دل درد شديدي شد. دستور داد پياله اي آب جوش براي او آوردند و فرمان داد كمي شكر در آن پياله بريزند تا بنوشد و از دل درد رها شود (قند داغ).

در آن روز در ميان بستاني دلگشا، خاقان يا فغفور چين زير درختي نشسته بود. وزش باد سبب شد چند برگ از درختي كه بالاي سرش قرار داشت از شاخه جدا شود، در پياله آب جوش آميخته به نيشكر او بيفتد. وقتي او آب جوش را آشاميد از طعم آن لذت برد، اندك زماني بعد پس از آشاميدن آب جوش كه برگهاي درخت در پياله او به صورت خمير در آمده بود، شکم دردش برطرف شد. شن لونگ دريافت كه تصادف او را با يكي از گواراترين گياهان تسكين دهنده زمين آشنا كرده است.

گياه چاي قرنها در چين يك گياه مرموز بود و چيني ها كه چاي را هم به صورت آشاميدني گرم مي آشاميدند و هم به عنوان داروي تسكين دهنده. دردهاي شكم از آن استفاده مي كردند، اجازه نمي دادند ملل ديگر بذر چاي را به ممالك خود برده و به کشت و توليد آن مبادرت كنند.

در قرون جديد معروف به قرون اكتشافات جغرافيايي يا عصر جديد كه از سال 1453 ميلادي با تصرف شهر قديمي و باشكوه كنستانتينوپوليس يا قسطنطنيه در محل برخوردگاه دو قاره آسيا و اروپا به وسيله تركان عثماني آغاز و به سال 1789 ميلادي پس از وقوع انقلاب كبير فرانسه پايان مييابد، دريانوردان اروپايي بذر چاي را از جنوب شرقي آسيا به اروپا انتقال دادند، همانطور كه كاشفان ايتاليايي، اسپانيايي، پرتغالي، انگليسي، هلندي و فرانسوي قاره آمريكا سيب زميني و گوجه فرنگي و توتون و تنباكو و مهمتر از همه گنه گنه يا پوست درختي در پرو را به دنياي قديم بردند و البته انتقال گياهان و گنه گنه به اروپا بسيار زودتر از آوردن بذر چاي از آسيا به اروپا بوده است.

در اواخر قرن شانزدهم ميلادي و اوايل قرن هفدهم چايخانه هاي لندن افتتاح شدند كه در آنها چاي به مشتريان عرضه مي شد. گشايش قهوه خانه ها نيز در همان سالها متداول شد اما قهوه نيز كه براي آن خواص پزشكي چون رفع خستگي و سرحالي بدن عنوان ميشد، متعلق به دنياي جديد نبود و از قرنها پيش در موکاي يمن و قسمت هايي از حبشه قهوه جزو محصولات كشاورزي بود و اگر سخن مورخان دربار غزنوي را قبول كنيم، سلطان محمود غزنوي كه پياله هاي پي درپي قهوه مي آشاميد، از بيخوابي دائم كه مانع خواب و استراحت ميشد و عوارض ديگر آن گله ها داشت.

در ايران تا قرن نوزدهم ميلادي كه برابر دهه هاي دوم و سوم قرون سيزدهم هجري قمري است، هيچكس از چاي به عنوان آشاميدني استفاده نمي كرد؛ به طوري كه سياحان اروپايي از جمله پيتر دلاواله ايتاليايي كه فردي فرهيخته و بسيار صاحب دانش و سريع الذهن بود، در سياحتنامه خود در دور اول اقامتش در اصفهان در اثناي سلطنت شاه عباس اول نوشته است: قهوه آشاميدني عمومي مردمان متشخص بود و در اصفهان قهوه خانه هاي بسيار باشكوه و تماشايي با غرفه هاي خاص مهمانان مهم داير شده بود كه در آنجا قهوه و قليان به مهمانان حتي مهمانان شاه كه سفراي كشورهاي اروپايي و خاورزمين بودند عرضه ميشد.





علت اينكه در آن اماکن چاي عرضه نمي‌شد و امروزه نيز همچنان واژه قهوه خانه‌ها در سراسر كشور به اماكني كه در آنها فقط چاي به مشتريان ارائه ميشود، اطلاق ميشود و اگر كسي وقتي در جاده‌هاي بزرگ يا فرعي ايران وارد قهوه خانه‌ها شود و از صاحب دكان يا قهوه خانه قهوه بخواهد با تعجب به او مي نگرند؛ اين است كه چاي تا اوايل قرن نوزدهم ميلادي در ايران جنبه دارويي داشت و مردم حتي هر بامداد كه كنار سفره صبحانه مي نشستند چاي نمي آشاميدند، زيرا چاي را دارو ميدانستند و فقط هنگام دل درد مي نوشيدند.

عباس ميرزا در جلساتي كه در قريه تركمانچاي با ژنرال پاسكويچ، سردار روس براي انعقاد عهدنامه تركمانچاي برگزار ميكرد، از اينكه روس‌ها مرتبا فنجان هاي چاي مينوشيدند و به او نيز تعارف ميكردند، شگفت زده شد و يك بار گفت كه چاي در ايران داروي تسكين دهنده درد شكم است و وقتي شكم درد نميكند، چرا بايد آنقدر آشاميده شود.

آشاميدن چاي در ايران بنا به نوشته عبدالله مستوفي مولف کتاب تاريخ اجتماعي و اداري قاجاريه از اواسط قرن نوزدهم ميلادي عموميت يافت. اما چاي در ايران پس از اينكه حالت صلح ميان دولتين ايران و روس جايگزين مخاصمه شد، كم كم رواج يافت و به ويژه بازرگانان ايران كه براي داد و ستد به روسيه ميرفتند و در بازار مكاره سالانه شهر نووگوورود اجتماع ميكردند از سماورهاي پر از آب جوش كه در دكانهاي چاي فروش و يا چايخانه هاي آن بازار كه آن دكانها زير چادر يا اتاقهاي چوبين تشكيل ميشد و چاي عرضه ميشد خوششان آمد و طولي نكشيد كه سماور كه نام آن هم روسي است به ايران آورده شد.

البته در دربار و خانه هاي بزرگان دربار و سپس در خانه ها و آنگاه در قهوه خانه ها، چاي جاي قهوه و هر آشاميدني ديگري را گرفت و به قدري عموميت يافت كه در دورترين نقاط ايران نيز چاي كه از روسيه يا هند انگليس مي آمد، عرضه ميشد و آشاميدن چاي با قند و شكر يك عادت عمومي شد و مردم فراموش كردند كه زماني به چاي به صورت داروي شكم درد مي نگريستند. امروزه ده هزار قهوه خانه در سراسر کشور دايرند که قهوه عرضه نمي کنند و فقط چاي به مشتريان مي فروشند.



انتهای پیام
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما