مطرح شدن بحث ادغام آموزش علوم پزشکی در آموزش عالی طی روزهای اخیر به یکی از جدالهای کهنه و بحث برانگیز دو وزارتخانه علوم و بهداشت تبدیل شده است. موضوعی که هر از گاهی از سوی یکی از مسئولان اصلی آموزش عالی مطرح میشود و تا مدتها واکنش و اظهارنظرهای تند و صریح موافقان و مخالفان را بر میانگیزد و در نهایت سر و صدای این موضوع پس از مدتی میخوابد و این پرونده ناتمام تا اظهار نظر مسئول بعدی موقتاً به بایگانی سپرده میشود.
به گزارش پایگاه خبری خبردارو، از حدود سه دهه پیش تاکنون، موضوع پیوستن آموزش پزشکی به آموزش عالی به یک جدال قدیمی بین دو وزارت خانه علوم و بهداشت تبدیل شده است. پروندهای که پس از هر بار مطرح شدن، صدای موافقان و مخالفان آن بلند میشود و هر کدام آنها با صراحت و جدیت بیشتر بر درست بودن نظرات و عقاید خود پای میفشارند. در این گزارش، با نگاهی گذرا به تاریخچه آموزش عالی و به تبع آن آموزش پزشکی، شکل گیری و هدایت دانشکده های پزشکی از زمان قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران میپردازیم.
سابقه آموزش عالی در ایران به زمان های بسیار قدیم بر می گردد، به گونه ای که تاریخ نگاران کهنسال ترین دانشگاه جهان را "جندی شاپور" معرفی می کنند. این دانشگاه که در دوران قبل از اسلام به وجود آمد و شهرت جهانی یافت و به شاهپور اول "پادشاه ساسانی"- منصوب بوده، از قرن چهارم تا دهم میلادی تداوم داشته است.
دانشگاه جندی شاپور یا گندی شاپور از لحاظ آموزش و تحقیق در فلسفه و طب شهرت داشت. این دانشگاه دامنه علوم آن روز را وسعت بخشید و با تلفیق نکات مثبت از روش های یونانی و هندی، قوانینی وضع شد که در دنیای آن روز روش نوین علم پزشکی بود. بر این اساس دانشگاه جندی شاپور در حدود ۱۷۰۰ سال پیش بنا شد و تا پنج قرن گاهواره علوم پزشکی، فلسفه، نجوم و ریاضیات بود. بسیاری از کتاب ها که به زبان های مختلف پیرامون علم پزشکی و تاریخچه آن نوشته شده با نام جند شاپور یا گند شاپور توأم است.
با ظهور اسلام و توسعه معارف اسلامی، این مرکز بزرگ علمی به تدریج اهمیت و اعتبار خود را از دست داد تا آنکه در حدود قرن پنجم هجری، خواجه نظام الملک (ابوعلی حسن بن اسحق) برای ترویج علم و هنر و تاسیس مدارس عالی تلاش کرد. او در سال ۴۸۵ هجری، ساختمان نظامیه بغداد را آغاز کرد و در شهرهای دیگر ایران نیز از قبیل نیشابور، بلخ، هرات، آمل، اصفهان دست به تأسیس مدارس عالی موسوم به "نظامیه" زد که مهمترین و معروف ترین آنها مدارس بیهقیه و سعیدیه بود و مواد درسی آن شامل فقه، حدیث، تفسیر، علم حساب و پزشکی می شد.
در واقع با پیدایش نظامیه های مذکور، امور آموزش عالی در این مراکز مستقر شد که از لحاظ سازمان و تشکیلات، نسبت به مدارس سابق پیشرفته تر و مجهزتر بودند و برای مدارس بعدی، نمونه و سرمشق واقع شدند. همچنین، نظام الملک جهت اداره این مدارس، موقوفاتی تعیین کرد که از درآمد آن هزینه نگهداری مدرسه، مواجب مدرسان، کارکنان و کتابداری و... تأدیه میشده است.
از هنگام تأسیس دانشگاه جندی شاپور تا زمان تشکیل دولت صفویه، آموزش عالی سنتی ایران همواره نیازمند حمایت دولت ها بوده و به همین جهت همگام با تحولات سیاسی، دچار فراز و نشیب می شده است.
نظام آموزش عالی نوین در ایران
هسته ی اولیه تعلیمات عالیه نوین در ایران با ایجاد مدرسه دارالفنون شکل گرفت. در سال ۱۲۶۶ هـ . ق میرزا تقی خان امیرکبیر در گوشه ای از ارگ تهران بنای مدرسه ای را به سبک مدارس عالیه اروپا شروع کرد و آن را دارالفنون نامید. بنابر آنچه گفته شد، آموزش عالی نوین در ایران با ایجاد دارالفنون همراه است.
از دارالفنون تا دانشگاه تهران
قبل از تأسیس دانشگاه تهران، مراکز علمی به صورت پراکنده و جدا از یکدیگر قرار داشتند، اما بعدها به منظور تمرکز مدارس عالی در یک محدوده معین و برای آن که تعلیمات عالیه در ایران بر پایه اساسی استوار شد و امور آموزشی و علمی مدارس عالیه تحت نظم و ترتیب معینی درآید، قانون تأسیس دانشگاه تهران در خردادماه ۱۳۱۳ به تصویب مجلس رسید.
فکر تأسیس دانشگاه از سال ۱۳۰۷ و در زمان وزارت معارف سید محمد تدین به وجود آمد، اما چون امکانات لازم فراهم نبود، اجرای آن به تأخیر افتاد؛
در واقع در سال ۱۳۱۰، دکتر عیسی صدیق اطراف دولت آمریکا برای مطالعه در امور آموزش و پرورش آن کشور دعوت شد و همان زمان از سوی رضاخان مامور شد طرحی برای تأسیس یک دارالفنون (که بعدها دانشگاه تهران خوانده شد) در تهران با تعیین نوع تأسیسات، عده معلم و بودجه فراهم کند در نهایت در خرداد ماه ۱۳۱۰ طرح مزبور در مورد تصویب رضاخان قرار گرفت و دستور اجرای آن را به وزیر معارف وقت داده شد و قانون تأسیس دانشگاه در کمیسیونی مورد مطالعه و رسیدگی قرار گرفت.
افتتاح دانشگاه تهران
سرانجام در سال ۱۳۱۳ هـ . ش فکر تأسیس دانشگاه و مرکزی که جامع همه یا اغلب مدارس عالیه باشد به مرحله عمل درآمد. به موجب قانون مصوب خرداد آن سال، تأسیس "دانشگاه از تصویب مجلس شورای ملی گذشت. افتتاح رسمی دانشگاه تهران روز جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۱۳ یک ساعت و نیم پیش از ظهر در دانشکده حقوق انجام پذیرفت".
اولین شعبههای دانشگاه تهران
"طب و شعب و فروع آن"، "حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی"، "فنی"، " علوم معقول و منقول"، " علوم طبیعی و ریاضی" و در نهایت " ادبیات، فلسفه و علوم تربیتی" از جمله شعب دانشگاه تهران محسوب شد.
از سال ۱۳۲۶ ش با تأسیس دانشگاه تبریز، دولت به فکر ایجاد دانشگاه هایی در شهرستان ها افتاد. در تاریخ سوم خردادماه ۱۳۲۸ بنا به تصویب مجلس به وزارت فرهنگ اجازه داده شد که در شهرستان های مشهد، اصفهان، شیراز و هر شهرستان دیگری که وزارت فرهنگ لازم بداند، به تدریج دانشگاه تأسیس نموده و دانشگاه تبریز را تکمیل و در اهواز اقدام به تأسیس دانشکده پزشکی نماید.
آموزشگاه عالی بهداری مشهد که در سال ۱۳۱۸ و آموزشگاه های بهداری اصفهان و شیراز که هر دو در سال ۱۳۲۵ تأسیس یافته بودند، به ترتیب هسته های نخستین ایجاد دانشگاه های مشهد، اصفهان و شیراز را تشکیل دادند. دانشگاه شیراز که در سال ۱۳۳۵ رسمیت یافته بود، در سال ۱۳۴۱ با ارائه طرحی نوین تبدیل به دانشگاه پهلوی شد و از سال ۱۳۴۰ به بعد، دولت اجازه تأسیس مدارس عالی به اشخاص و هیأت های خصوصی را هم صادر کرد.
از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۱ دانشگاه اهواز، ملی، مدرسه عالی نقشه برداری، مدرسه عالی ادبیات و زبان های خارجی، دانشکده پلی تکنیک و انیستیتو خوار و بار به وجود آمدند و تا سال ۱۳۵۷ تعداد دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی کشور به ۲۳ دانشگاه و ۲۰۶ مؤسسه آموزش عالی در دوره های روزانه، شبانه و در سطوح مختلف تحصیلی بالغ گشت.
نخستین مرکز نوین آموزش پزشکی
نخستین مرکز نوین آموزش پزشکی در سال ۱۲۳۰ به همت میرزا تقی خان امیرکبیر به عنوان بخشی از مدرسه دارالفنون تأسیس شد. در این مرکز "یاکوب ادوارد پولاک" اتریشی به عنوان معلم حکمت و طب و جراحی و فوکتی ایتالیایی به عنوان معلم علوم طبیعی و دواسازی در دارالفنون به استخدام درآمدند. پولاک به تدریج فارسی آموخت و با کمک نخستین شاگردانش به تألیف کتب پزشکی به زبان فارسی و معادلیابی دقیق واژگان پزشکی فرانسوی پرداخت که نخستین کتب مدرن پزشکی فارسی محسوب میشدند.
"پولاک" بنیانگذار و نخستین انجامدهنده بسیاری اقدامات پزشکی مدرن در ایران است؛ از جمله نخستین عمل جراحی مدرن که در دسامبر ۱۸۵۲ انجام شد و در آن فوکتی برای نخستین بار در ایران از "اتر" برای بیهوشی استفاده کرد. یا کالبدشکافی یکی از معلمان فوت شده دارالفنون که اولین نمونه از بررسیهای پزشکی قانونی در ایران هم محسوب میشود. پس از آن چند تن از شاگردان برای تکمیل تحصیلات به فرانسه اعزام شدند ولی نخستین کسی که در ایران درجه دکتری گرفت خلیل خان ثقفی (اعلمالدوله) است که در ۱۳۰۵ فارغالتحصیل شد.
در هفتادمین سالگرد تأسیس دارالفنون، شعب طب و داروسازی آن جدا شد و با عنوان "مدرسه طب و داروسازی" به فعالیت ادامه داد. تا سال ۱۳۰۳ مدرسه در همان دارالفنون دایر بود که در این سال به یکی از حیاطهای عمارت مسعودیه منتقل شد.
در سال ۱۳۱۳ با تصویب قانون تأسیس دانشگاه مدرسه طب و داروسازی به یکی از دانشکدههای این دانشگاه تبدیل شد. سالن تشریح نخستین بخش از محوطه اصلی بود که شروع به کار کرد. در سال ۱۳۱۸ پروفسور شارل ابرلن از آسیبشناسان به نام دنیا به ریاست دانشکده پزشکی درآمد. پس از وی امیراعلم و سپس جواد آشتیانی این ریاست را بر عهده داشتند.
در سال ۱۳۱۳ شرط تکمیل دوره طب طی کردن پنج سال تحصیل بود که در سال ۱۳۱۵ به ۶ سال افزایش یافت و در ۱۳۳۶-–۱۳۳۷ با اضافه شدن یک سال کارورزی به ۷ سال رسید و تا امروز بدون تغییر مانده است. از سال ۱۳۳۵ دانشکدههای دندانپزشکی و داروسازی مستقل شدند. در ۱۳۴۰ برای دانشکده چهار رشته پزشکی، جراحی، بیماریهای زنان و مامایی تعیین شد. در سالهای بعد دانشکدهها و مراکز آموزشی دیگری در شهرهای دیگر ایران بنا شدند.
تاسیس اولین دانشکده پزشکی
بر این اساس تشکیلات مدرسه طب که در سال ۱۲۹۷ از دارالفنون جدا شد. در همین دوره به خصوص از سال ۱۳۰۷، آموزش پزشکی نظم و قوام بیشتری پیدا کرد و به دورههای آموزش علوم پایه و بالینی تقسیم شد. این مدرسه در نهایت در سال ۱۳۱۳ با تأسیس دانشکده پزشکی دانشگاه تهران در این دانشکده ادغام شد.
در سال ۱۳۱۸ پروفسور شارل ابرلن از آسیبشناسان بنام دنیا به ریاست دانشکده پزشکی را بر عهده گرفت. پس از وی امیراعلم و سپس جواد آشتیانی این سمت را بر عهده داشتند. از سال ۱۳۳۵ دانشکدههای دندانپزشکی و داروسازی از این دانشکده مستقل شدند و در ۱۳۴۰ برای دانشکده چهار رشته پزشکی، جراحی، بیماریهای زنان و مامایی تعیین شد. در سالهای بعد دانشکدهها و مراکز آموزشی دیگری در شهرهای دیگر ایران بنا شدند.
پس از دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، دانشکدههای پزشکی شیراز، اصفهان و تبریز در سال ۱۳۲۵ تاسیس شدند و سه سال بعد در سال ۱۳۲۸ نیز دانشکده پزشکی مشهد شروع به کار کرد. دانشگاه شهید بهشتی فعلی (دانشکدههای علوم پزشکی ملی)، اهواز، ارتش، علوم پزشکی ایران (شاهنشاهی)، کرمانشاه، ساری، همدان، ارومیه، کرمان، جهرم و فسا تا پیش از انقلاب اسلامی تأسیس شدند.
رشته های علوم پزشکی بعد از پیروزی انقلاب
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تغییر در بافت وزارتخانهها، قانون تشکیل وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به منظور استفاده مطلوب و هماهنگ از امکانات پزشکی کشور در جهت تأمین و تعمیم بهداشت، درمان، بهزیستی، آموزش و پژوهش پزشکی و تحقق بندهای ۴ و ۱۲ و ۱۳ اصل سوم و آن قسمت از اهداف اصل ۲۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که مربوط به خدمات بهداشت و درمان و بهزیستی است در ۲۴ مهرماه ۱۳۶۴ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید.
در سال ۱۳۶۵ تشکیلات آموزش رشتههای علوم پزشکی از وزارت علوم و آموزش عالی منفک شد و با وزارت بهداری تواماً تحت عنوان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به کار خود ادامه داد و دانشگاههای جامع کشور نیز نیز به تبع آن به تدریج به دو مؤسسه مستقل انشقاق یافتند که هر یک با مدیریت جداگانه اداره میگردد.
توقف تاسیس دانشکدهها
فرایند تاسیس دانشکدههای علوم پزشکی نیز که با وقوع انقلاب اسلامی متوقف شده بود، در سال ۱۳۶۱ با تأسیس دانشکدههای علوم پزشکی در شاهرود و رفسنجان از سر گرفته شد و عمدهٔ دانشکدههای علوم پزشکی کشور از همان سال تا پایان دههٔ ۱۳۶۰ تأسیس شدند.
آموزش پزشکی در سال ۱۳۶۴ در حالی به وزارت بهداشت پیوست که بنا به گفته کارشناسان یکی از دلایل آن کمبود نیروی انسانی و نیاز کشور به کادر درمانی در آن زمان بود، نیازی که با افزایش چند برابری ظرفیت پزشکی و توسعه دورههای نوین پزشکی و دانشگاههای علوم پزشکی برطرف شد و فراتر از آن ، کشورمان علاوه بر رفع مشکلات درمانی مناطق محروم، به توانمندی اعزام پزشک به خارج نیز دست یافت.
در کنار دانشگاههای دولتی، دانشگاه آزاد اسلامی نیز در برخی واحدهای خود به آموزش دانشجویان رشتههای علوم پزشکی میپردازد ولی برخلاف دانشگاهها و دانشکدههای علوم پزشکی نقش چندانی در ارائه خدمات بهداشتی درمانی ندارد.
حال عدهای معتقدند سپردن مسئولیت آموزش دانشجویان رشتههای پزشکی به وزارت بهداشت در ایران خطای تاریخی بودهاست. چراکه هر کجا که کارفرما، پیمانکار، بهرهبردار و ناظر یکی باشد، فساد و رانت در آنجا به وجود میآید. این گروه معتقدند رشته پزشکی و دیگر رشتههای مرتبط در این حوزه را، باید همچون تجربه دیگر کشورهای جهان، وزارت علوم آموزش دهد و پس از آنکه دکتر و پرستار و غیره تربیت شد، وزارت بهداشت میتواند آنها را جذب کند.
در حال حاضر، آموزشدهنده، آموزشگیرنده، جذب، بهکارگیری، تعیین حقوق و … همگی در اختیار وزارت بهداشت و درمان ایران است که به عقیدهٔ برخی صاحبنظران این انحصار شبهات زیادی در این زمینه به وجود آوردهاست.
بنابراین برای اولین بار از سال ۱۳۸۱ که بحث جدایی آموزش از وزارت علوم به طور جدی از سوی دولت مطرح شد. این لایحه مخالفت ها و موافقت های بسیاری را در پی داشت و مخالفان و موافقان در این باره اظهار نظر کردند و حتی لایحه ای در این زمینه تدوین و به مجلس ارسال شد، اما در نهایت این لایحه به تصویب نرسید تا همچنان آموزش جزئی از وزارت بهداشت باقی بماند.
با شروع به کار دولت سیزدهم مجددا زمزمه های جدایی این دو عرصه آموزشی مطرح و برای اولین بار دکتر محمدعلی زلفی گل وزیر علوم با انتقاد از شیوه فعلی آموزش پزشکی تاکید کرد هر چه سریع تر باید آموزش پزشکی به وزارت علوم بازگردد. دکتر زلفی گل در جلسه 155 شورای ستاد راهبری نقشه جامع علمی کشور، اظهار کرد: شورای عالی انقلاب فرهنگی اصل تاسیس و کارکردش این است که فراتر از تعارض منافع و مسائل سیاسی باید موضوعات را پیگیری بکند. در اینراستا هر چه زودتر آموزش دو وزارتخانه بهداشت و علوم با هم ادغام شوند، جلوی ضررهای بیشتر گرفته خواهد شد.
وزیر علوم ادامه داد: بحث سلامت، تنها به جسم انسان برنمیگردد بلکه سلامت روحی هم مدنظر است. همچنین سلامت جسمی فقط در حوزه پزشکی نیست بلکه تغذیه هم در این مقوله جای دارد بنابراین با فاکتور تغذیه، دانش کشاورزی، دامپزشکی هم در سلامت انسان نقش دارد.
وی ضمن بیان اهمیت تجهیزات و تکنولوژی در بحث سلامت تصریح کرد: با این پیش زمینه رشتههای مهندسی را از رشتههای پزشکی نمیتوان جدا کرد. همچنین اگر بحث سلامت روح را لحاظ کنیم، سلامت روحی دیگر در مقوله پزشکی نمیگنجد بلکه به رشته های علوم انسانی، رشته روانشناسی و علوم دینی برمیگردد. درواقع شخصیت علمی باید متوازن باشد. شخصیت را مثل جورچینی در نظر بگیرید که اگر تکههای آن را از جدا کنید، شالودهی آن از حالت متوازن میافتد. تحقیقات بین رشتهای، چند رشتهای همگی کنار گذاشته شده است؛ حال چه زمانی این گسستگی اصلاح خواهد شد! مگر میتوان رشته داروسازی را از شیمی و داروسازی را از بیوشیمی جدا کرد! مگر میتوان رشته انگل شناسی پزشکی را از دامپزشکی و کشاورزی جدا کرد.
وزیر علوم گفت: اگر دانشگاههای وزارت بهداشت و وزارت علوم در کنار هم قرار بگیرند، رتبه بندی دانشگاههای ایران در ابعاد بین المللی فرق خواهد کرد. درخصوص بخش ظرفیتهای پزشکی؛ یک استاندارد جهانی نسبت پزشک عمومی با جمعیت وجود دارد. اگر طبق آمار جهانی، ایران از استانداردها جهانی در سرانه پزشکی عقب است باید در عمل به این میزان دست یابد.
موافقان جدایی آموزش از وزارت بهداشت معتقدند: ادغام نه تنها هزینه ای ندارد؛ بلکه در درازمدت از صرف هزینه های اضافی جلوگیری میکند. این گروه معتقدند سوءمدیریت در وزارت بهداشت، ارائه خدمات بهداشتی را با مشکل مواجه کرده است و همه مردم ناراضی اند. از سوی دیگر وزارت علوم تجربه اداره دانشگاهها را دارد و دراین باره از مدیریت مطلوب استفاده خواهد کرد، در نظر گرفتن این موارد موجب میشود وضع آموزش و پژوهش در حوزه آموزش پزشکی بهبود پیدا کند.
درخواست وزیر علوم و سخنان موافقان در حمایت از این ادغام با واکنش منفی وزارت بهداشت و روسای دانشگاههای علوم پزشکی روبهرو شده است؛ به طوری که دکتر غلامرضا حسن زاده، دبیر شورای عالی برنامه ریزی علوم پزشکی در این باره اظهار کرد: از سال ۱۳۶۴ با هدف کارآمدتر کردن نظام بهداشتی و درمانی کشور و اثربخشی بیشتر در آموزش پزشکی، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تشکیل شد و نقطه قوت وزارت بهداشت، چیدمان عرصههای آموزشی، نظام ارزشیابی و اعتباربخشی و پویایی آموزش پزشکی بوده است.
وی نیز خواهان الگوبرداری از توسعه آموزش علوم پزشکی توسط دانشگاههای وزارت علوم شده و معتقد است: اگر وزیر علوم عنوان میکند باید داروسازی را در کنار شیمی قرار دهیم، باید دید آیا توانستهاند بین بیولوژی، شیمی و فیزیک که در یک دانشکده بوده ارتباط برقرار کنند؟ اگر الگویی وجود دارد به ما هم بگویند تا از آن الگوها استفاده کنیم.
با توجه به سوابق پرونده " ادغام آموزش پزشکی در وزارت علوم" حال باید دید این جدال ۳۰ ساله در مقطع فعلی به نتیجه میرسد یا باز هم بدون نتیجه و عاقبت به صورت موقت خاتمه مییابد.